۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

کودتای پاسداران و ایرانی تحت حاکمیت نظامیان


کودتای پاسداران و ایرانی تحت حاکمیت نظامیان؟!
اسماعیل وفا یغمائی
زمزمه کودتای احتمالی سپاه پاسداران اندک اندک درمیان مردم در حال اوج گرفتن است. این زمزمه ها بخصوص در داخل ایران که بوی وقایع قویتر در مشامها می نشیند پر بیراه نیست. واقعیت این است چه سبز باشیم یا سرخ یا ... پس از سی سال، زمین دارد در زیر پای جمهوری جنایت و سرکوب میلرزد.ملاها و اعوان و انصارشان در طی سی سال همان حماقتی را که اکثر دیکتاتورها مرتکب شدند مرتکب شده اند یعنی مردم را راندند و راندند تا به آخر خط رساندند.حضرات احتمالا در جریان سرکوب و کشتار، مردم را با گروهها و سازمانهای سیاسی مثل مجاهدین و فدائیان و دموکراتها و... اشتباه گرفتند.
می شود چند ده هزار نفر را کشت چنانکه کشتند! و چند صد هزار نفر را زندان کرد و چند برابر این را به مهاجرت اجباری کشاند چنانکه به زندان کشاندند و روانه تبعید کردند ولی با تمام شناخت هوشیارانه اخوندیشان نهایتا در شناخت خود اشتباه کردند .
مردم نه گروهند و نه سازمان و نه چند صدهزارنفر!. مردم یک توده عظیم بی شکل است که در هیئت یک ملت در درون مرزهای جغرافیائی و تاریخی خود شکل می یابد .مردم تمام ملت است و شکل واقعی مردم شکل همان گربه یعنی نقشه ایران اس که هادی خرسندی در شعر فراموش نشدنی اش آنرا به سادگی توصیف تموده است.بچه ها این گربهه ایران ماست!
این گربه عظیم با آرامش و نرمش یک گربه روزگار می گذراند ولی وقتی سنبه پر زور شود و بیداد از حد بگذرد این گربه تبدیل به شیری بسیار خطرناک خواهد شد که گاه حتی با راهبرانی چون موسوی و کروبی نیزهیچ زنجیر پولادینی طاقت بزنجیر کشیدنش را ندارد ، یعنی ملتی که با هر فلاکتی و هر رنجی با فرمول وجود ناقص بهتر از عدم محض استدارد زندگی اش را می کند و تا می تواند تحمل می ورزد، به میدان می آید.
مردم معمولا زود بمیدان نمی آیند! به نظر فقیر مردم بر خلاف آرمانگرایان زیاد از انقلاب و شورش و تحولات اجتماعی خوششان نمی آید و می خواهند زندگی شان را بکنند،در طول تاریخ نیزانقلاب نه قاعده زندگی مردم بلکه از زمره استثنائات است ولی مردم وقتی مجبور شوند بمیدان بیایند دیگر به سادگی بر نمی گردند و این بار و معمولا، دیکتاتور و اهل بیتش است که باید زحمت را کم کند.
وضع ایران کنونی این چنین است. آش انقدر شور و تلخ و زهر آگین شد و زمان آنقدر طولانی گشت که بجای اینکه مثلا مردم منتظر بشوند تا آلترناتیوانقلابی و بالابلند با شعارهای کهکشانی و نوری خود پایش را بمیدان بگذارد و بهشت برین را به ارمغان آورد، برخاستند وبناچاررفتند و پشت سر کسانی صف کشیدند که بارها با مقام معظم ولایت آش خورده بودند و علاقه مخلصانه نشان داده بودند و لباس مبارکشان سابقابوی عطر محاسن و ریش و سبیل مقام رهبری را میداد ولی نباید دلخور بود و باید به این فکر کرد و شکر گزار بود که اگر مثلا هاشمی دارد دست بر ریش نداشته میکشد و شکم مبارک را صابون میزند ولی خلق الله پا بمیدان گذاشته است و مردم مردمند.
مردم حکایت همان دریای مولانایند که با پوز سگ نجس نمی شوند واگر چه این انتقاد به مولانای بزرگ وارد است که چرا پوز سگ بیچاره را نجس میداند اما اگر سگ مورد نظر ما هاشمی باشد حتما حرف مولانا درست است!.
القصه! و متاسفانه فارغ از وجود آلترناتیو انقلابی، دریا دارد موج میزند و بد جوری هم موج میزند چون موج زدنش واقعی است و همین جاست که فقیر سابق بر این عرض کردم ببینیم در کجا ایستاده ایم!.
در کشاکش با امواج این دریا آخوندهای حاکم هر چه توانستند کردند . هم کشتند و هم تجاوز کردند و همچنان دارند می کشند و تجاوز می کنند. باشد تا روزی ماجراهای هولناک جنایات این روزها از پرده درافتد و معلوم شود رذالت و جنایت ملا تا کجاست. این جنایات تا حالا نه تنها ملت را در جدال سست نکرده بلکه خشماگین تر کرده است. این را بهتر از من و شما ولی فقیه و سران حکومت می فهمند. باور کنیم بسیاری از آنهامنجمله فقیه اعظم شبها خواب ندارند و نفسهای سرد سقوط را پس از سی سال جنایت بر گرده و گردن خود حس می کنند. باور کنیم شماری از آنهائی که بیشتر دارند هارت و پورت می کنند از آن آخوندهای نعره زن دجال خون آشام گرفته تا فرماندهان ریشوی شکم گنده ششلول بند شبها گاه از ترس شلوارشان را خیس می کنند و صبح آنرا به گردن بیماری سلس البول می اندازند اما این سلس البول نیست که مشکل ایجاد کرده است بلکهآنان از ترس مردم خودشان را خیس کرده اند.
آنها، جلادان حاکم از تمام سیاسیون و گروهها و رهبران گروهها بهتر خودشان را می خوانند و می دانند و می شناسند. آنها خوب خوب دهلیزهای جنایات و خیانات سی ساله شان را می شناسند. آنها خوب می دانند با ملت چه کرده اند و این دریای خروشان چرا اینگونه با هزار خنجر بر پشت زندهتر و بیدارتر از همیشه بمیدان آمده است، و اینان نه دیگر خاندان و ایل و تبار مبارزان و مجاهدان بلکه دودمان مردم کوچه و بازار و حتی جانبازان و بسیجیان سابق ونه کمونیستها و ملی گرایان بلکه مسلمانان بجان آمده از اسلام حکومتی اند که می خروشند بنابراین انصاف بدهیم و حق بدهیم که خودشان را خیس بفرمایند.
الان دو ماهی گذشته است و ماههای آینده در پیش روست. چندی دیگر راهپیمائی قدس در پیش روست و این هم نباشد راهپیمائی یگری در مقابل است. با چنین ملتی و چنین مملکتی که همه چیزش ضربه خورده و بیمار و متلاش و فلج است چه افقی می تواند در پیش رو باشد. با مردمی که در این دو ماهه اگاهی و درد سی ساله اش را با مغزهای متلاشی فرزندان و واژنها و مقعدهای پاره شده و خونالود بسیاری از دختران و پسرانش را در تجاوزات وحشیانه جمعی، به عیان در بستر واقعیت آزمود چه می توان کرد؟. با ملتی که جانباز سابق و پاسدار معلولش و ملای چهل و هشت ساله صاحب ریش و پشمش هم موردتجاوز و کشتار زعمای ولایت فقیه قرار گرفته و علمای صاحب عنوانش هم فتوای نامشروع بودن حکومت خامنه ای و احمدی نژاد را صادر میکنند چه باید کرد و چه می شود کرد؟. در همین جا باز هم تکرار می کنم توجه کنیم که در کجا ایستاده ایم؟.
آخوندها نمی توانند درد این ملت را دوا کنند پس بازهم سرکوبش می کنند ونیز آن دستگاه تجاوز و جنایتی که به کار افتاده دیگر قابل کنترل نیست. کرمهای درنده و هیولاهائی شنیعی که از زیر عبای ملاهای حاکم و از لای پشم و پیل جانور ولایت فقیه در آمده اند در آمده و به جان ملت افتاده اند که جز با له شدن در زیر پای ملت ایران مساله اشان حل نخواهند شد.در این محشر کبرای واقعی است که می شود شبح کودتای سپاه و علت زمزمه های بحق مردم را دید. کودتائی که شاید تنها راه خونین ولی موقت حل مساله به دست نیروئی باشد که سالهاست نبض عظیم قدرت اقتصادی و بسیاری چیزهای دیگر را در ایران در دست دارد
سپاه پاسداران در دوم اردیبهشت سال 58 با فرمان خمینی و ریاست جواد منصوری تشکیل شد و نقشی کلیدی و بسیار مهم در مسائل مختلف بازی کرد. سپاه از زاویه نظامی با پنج نیروی خود:نیروی زمینی ،نیروی هوایی ،نیروی دریایی ،نیروی مقاومت بسیج ،نیروی قدس، تا پایان جنگ نقش بسیار مهمی در سرکوب نیروهای سیاسی و نیز جنگ ایران و عراق بازی کرد.
این نیرو نیروئی کاملاسازمان یافته است که هرم آن از ارتشبد تا سرباز و از دریابد تا ناوی را در سازماندهی خود جا داده است. ساختار فرماندهی و سازمانی سپاه به گونه ایست که آنرا به یک نیروی پر تحرک ونیرومند تبدیل نموده است و نهایتا به او امکان داده است که بگونه حکومتی در درون حکومت وجود داشته باشد.
پس از پایان جنگ سپاه پاسداران از فعالیت نظامی به فعالیت اقتصادی و سیاسی روی آورد و با در دست گرفتن پروژه های عظیم میلیاردی از سد سازی گرفته تا ساختن مترو و کشف و استخراج حوضه های نفتی و ساختن اتوبان و فرودگاه و راه آهن و نیز نفوذ عظیم در دولت و پستهای سیاسی قدرت بسیار عظیمی به دست آورد. این قدرتمندی سیاسی و اقتصادی بمعنای از کف دادن قدرت نظامی سپاه نبود . سپاه پاسداران زمام قدرت نیروهای مختلف از «نیروی ولی امر» تا نیروی سرکوبگر «پاد وحشت نویو» را با جلیقه های خاکستری به عهده دارد.
برای اندکی شناخت خوبست مثلا بدانیم سپاه ولی‌امر یک نیروی نظامی ویژه زیر مجموعه نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که با هدف حفظ و حراست جان علی خامنه‌ای تأسیس گردیده و تنها با این هدف به فعالیت می‌پردازد.مقر اصلی سپاه حفاظت ولی امر واقع در مجموعه حفاظتی شهید مطهری واقع در میدان پاستور بود. از تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۳ تمام تجهیزات آمادی و پشتیبانی و همچنین نیروهای این سپاه به خیابان نجات اللهی منتقل گردید. استعداد نیرویی این سپاه در حال حاضر ۱۲۰۰۰ نفر بوده و تا آینده‌ای نه چندان دور به ۲۱۰۰۰ نفرافزایش خواهد یافت. هم اکنون تمامی منطقه اطراف بیت رهبری تحت کنترل این سپاه، نیروهای نظامی و انتظامی و همچنین وزارت اطلاعات که تعدادشان به ۳۴۰۰۰ نفر می‌رسد.
پس از رویداد ۱۸ تیر و تظاهرات دانشجویی علیه سید علی خامنه‌ای و حرکت تظاهر کنندگان از خیابان کارگر و بلوار کشاورز به سمت خیابان فلسطین و بیت رهبری، توان سپاه ولی امر به شدت تقویت گردید. پایگاههای دیگر این سپاه در شهرستانهای اطراف مثل کرج، ورامین و بویین زهرا دارای حداقل ۳۰۰۰ نیروی بسیجی و سپاهی بوده و بعد از طی مراحل و آموزشهای مختلف به این سپاه می‌پیوندند. از این مقرها گاهاً جهت پوشش‌های اضطراری استفاده می‌گردد. پایگاه شهیدان مداح واقع در میدان پاستور می‌باشد که بیشتر کارهای اداری حفاظتی وامور امنیتی در مکان صورت می‌گیرد. فرماندهی این سپاه را سردار نجات بعهده دارد.برخی دیگر از نیروهای سپاه عبارتند از سپاه بدر سپاه ولی‌امر سپاه حفاظت انصارالمهدی.نیروی ویژه پاد وحشت (نوپو) واحد موشکی سپاه پاسداران واحدهای ويژه صابرين .سپاه حفاظت هواپیمایی .سپاه سيدالشهداء استان تهران .سپاه محمد رسول‌الله تهران بزرگ .قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران .قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا .موسسه مالی و اعتباری مهر. برای شناخت قدرت بیشتر سپاه پیشنهاد می کنم نوشته های زیر را از نظر بگذرانید
1.
گذر از الیگارشی روحانیت به الیگارشی روحانیت و سپاه(اخبار روز، ۲۲ مرداد ۱۳۸۵)
2.
موقعیت سپاه پاسداران و روحانیت در ساخت قدرت - ۲(اخبار روز، ۲۲ مرداد ۱۳۸۵)
3. ↑
گذراز الیگارشی روحانیت به الیگارشی روحانیت و سپاه خش سوم: فعالیت اقتصادی سپاه(اخبار روز، ۲۲ مرداد ۱۳۸۵)
4.
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2006/06/060608_jb_revolutionary-gurads-gas.shtml سپاه و نفت؛ افزایش حضور نظامیان در اقتصاد و سیاست] وبگاه بی بی سی فارسی
5.
سپاه پاسداران و حضور در عرصه اقتصادی ایران وبگاه بی بی سی فارسی
6.
هدف تحریم آمریکا؛ قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا سپاه وبگاه بی بی سی فارسی
7.
آشنایی با ۳ موسسه مالی اعتباری و بانک سینا
8.
محمدباقر ذوالقدر جانشین وزیر و معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور شد فارس نیوز 84/09/02
9.
۸۵ درصد مسئولان فدراسیون فوتبال دو شغله‌اند. روزنامه خراسان، شماره ۱۷۲۹۷، انتشار ۴ تیر ۱۳۸۸. بازدید در تاریخ ۵ تیر ۱۳۸۸.
با این حساب می توان تا اندازه ای به روشنی دید که در زلزله بسیار نیرومند سیاسی و اجتماعی مهار ناپذیر کنونی نه تنها پوسته نخست و قشر زیر پوسته، بلکه «آن دولت در دولت نهانی» که اهرمهای قدرت نظامی و اقتصادی و سیاسی را در دست دارد در خطر جدی است. فرو ریختن نظام این الیگارشی سازمانیافته و نیرومند را با میلیاردها میلیارد ثروت و قدرت سرگیجه آور اقتصادی و نیز نظامی و سیاسی نهانی، در معرض خطر زوال قرار می دهد زیرا آن زلزله ای که دارد نظام ر می لرزاند در مرز حامنه ای احمدی نژاد توقف نخواهد کرد. پس می توان اندیشید که چشم انداز کودتا چندان دور از ذهن نیست. اما آیا کودتا به مهار این جنبش حتی با کشتار موفق خواهدشد یا با پنجه در افکندن سپاه با ملت، حتی با موفقیت اولیه سر نوشت سپاه پاسداران با تمام قدرتش و کودتایش به سرنوشت سیاره ای شبیه خواهد شد که خود را در معرض نزدیک شدن به حفره های سیاه کهکشانی قرار خواهد داد. میدانیم قدرت حفره های سیاه یا گودالهای تاریک آن چنان است که می تواند تمامت منظومه شمسی را در چشم بهمزدنی فرو کشد و نابود کند. من فکر می کنم اگر براستی ملتی به نقطه شورش و انقلاب نزدیک شده باشد قدرتش همان قدرت حفره های سیاه است. در این مورد حرفها و منجمله نگاهی به وضعیت اپوزیسیون خارج از کشور و نیز داخل کشورباقی است که باید در فرصتهائی دیگر به آن پرداخت و در همین جاست که بار دیگر فارغ از هر خیالپردازی میپرسم در کجا ایستاده ایم؟
دوم سپتامبر دو هزار و نه میلادی

۲ نظر:

جمشید پیمان گفت...

آقای یغمائی ، سلام. این مقاله و دو مقاله قبلی تان را خواندم. شاید خنده تان بگیرد که چرا از میان آن همه نوشته های اطنابی ، به این سوال شما جلب شده ام که مثل ترجیع بندهای فرخی و سعدی و عبید و هاتف تکرار شده اند: "کجا ایستاده ایم؟" نمی دانم مظورتان از " ایستاده ایم " چیست؟ شما به اضافه چه کسی یا چه کسانی کجا ایستاده اید؟ در هر صورت این جمله پرسشی حد اقل باید دو گوینده داشته باشد که بدون شک یکی از انها خو شما ، آقای یغمائی ، هستید. لطفا بفرمائید آن دیگران جز خودتان چه کسانی هستند؟ مخاطبانتان چه کسانی هستند؟ اما ازاین که شما نپرسید ه اید " در کجا ایستاده اید" و پرسیده اید " در کجا ایستاده ایم" این برداشت را دارم که لابد شما ، آقای یغمائی ، خودتان هم نمیدانید که خودتان در کجا ایستاده اید و از دیگران می پرسید که جایگاهتان را به شما متذکر شوند. نمیدانم ، شاید هم تجاهل العارف کرد ه اید. به هر روی ، برای فکر می کنم بهتر است که شما قبل از هر چیز، بدون مجامله و اعوجاج در استدلال ، برای دیگران روشن کنید که خودتان شخصا در کجا ایستاده اید؟ جمشید پیمان

علیرضا گفت...

با سلام آقای یغمائی

باید به عرض برسانم که هر چند بدنه نیروئی سپاه بسیار فدرتمند می باشد و بسیج در هر شهر و روستائی لانه کرده و هر ساله به مانور های متعدد مبادرت می ورزد اما این بدنهااز افرادی تشکیل شده که از طبقات میانی و پائین جامعه بوده و از دوستان و خانواده و فامیلی برخوردارند که خود در طیف مقابل حاکمیت قرار دارند و در تحلیل نهائی در صورت بروز انقلاب در کنار ملت قرار می گیرند. تا همین جا هم ولی فقیه بهای سنگسنی پرداخته است. مشکل بنظر بنده در سازماندهی جنبش است که نه در توان موسوی و یا کروبی بوده و نه اراده ای مبنی بر مقاومت بیش از این در بخش اصلاح طلبان رپیم وجو.د دارد. نیروهائی همچون مجاهدین هم متاسفانه از توان و جایگاه متناسب و درستی اجتماعی برخوردار نیستند که بتوانند جنبش را در داخل سازماندهی کرده و متحد سازد. این واقعیتی که باید بیشتر به آن پرداخته شود.