۱۳۹۳ شهریور ۲۲, شنبه

تائودا پرنده کوچک ببر مهربان ..ادامه عشق. اسماعیل وفا یغمائی.قسمت یازدهم

غروب يازدهم
عشق گوناگون نيست و يگانه است
چون آسمان بسيط جاودان
و درياي عظيم بي پايان
كه در ان گوناگوني ها محو ميشوند

و در غروب يازدهمين روز ببر مهربان و پرنده ي كوچك بار ديگر از خاموشي من پديدار شدند . و من كه تائودا باشم از پرنده‌ي كوچك گوناگوني عشق را پرسيدم و پرنده ي‌كوچك در نور آبي رنگ خويش محو وآشكار شد،گوئي كه در درون من، گوئي‌كه صداي من بود كه در درون من، و مرا فرا مي‌گرفت و چنين گفت
تائودا! عشق گوناگون نيست و يگانه است. چون آسمان بسيط جاودان و درياي عظيم بي پايان كه در آن گوناگوني ها محو ميشوند .
تائودا! از آنجا كه جمجمه هاي آدميان در فضاي زمين مي چرخند و گردش مي كنند، عشق چون رود «رامكايانا» كه يگانگي خود را بر زمين سخت از دست مي دهد، گونه گون ميشود.
تائودا ! عشق با سايه‌ها و روشنائي ها‌ي حيات اثبات ميشود. پس دوستي سكه هاي طلا و بر افراشتن كاخها و نشستن بر كرسي هاي قدرت و نام آور شدن عشق نيست، ويراني و بيماريست.
تائودا ! دريغا كه در جهان هيچ ابليسي جز انديشه هاي سخت شده و بيداري يافته كابوسهاي آدميان وجود ندارد، پس اگر وجود داشت من اين دوستي ها را لشكريان ابليس نام مي نهادم .
تائودا ! ترا مي گويم اما كه عشق، عشق تمامت بي پايان است، و عشق اقليمي ست كه در آن زاده شده اي و جانت از هواهاي آن لبريز است، و عشق به ادراك حقيقت است، و عشق به زيبائي ست كه عشق به زنان در آن تنفس مي كند، و هستند آنان كه به جنگل ها عشق مي ورزند يا سنگريزه هاي كنار راه، يا صداي بادها و آبشارها و هياكل مبهم صخره هاي كوههاي دور دست و صفير پرواز درناها و سكوت سايه ها .
تائودا !هر عشق ببري است كه طعمه خود را مي بلعد، و دايره ايست كه دواير ديگر را در خود ذوب مبكند. پس كيست كه‌به حقيقت در درياي تمامت بي پايان فرو غلتدو اقليم خويش و ادراك حقيقت و زيبائي زنان را فراموش نكند،يا كيست آنكه در آتش عشق به اقليم خويش بسوزد و در انديشه ادراك حقيقت يا سكر نگاه جفت خود يا روشنائي هاي شبانه‌ي پوست تن محبوب خويش باشد باشد.
تائودا ! عشق خطرست و خطير، و آن عشق كه عظيم ترست و دورتر است ترا آرام‌تر به سوي خويش مي كشاند، اما اگر به لجه‌ي آن در غلتيدي ترا باز گشتي نيست، و آن عشق كه كوچك ترست با قدرتي مهيب تر ترا به سوي خويش مي كشاند كه گسستن از آن خونريزيست و پر آتش .
تائودا !عشق عظيم دورتر، عشق تمامت بي پايانست ،آن گرداب چرخنده و بلعنده ي حيرت و فنا، كه جهان و هرآن چه در آن در مقابل آن بي مقدار ميشود، آن كه بي او هيچ چيز معنائي ندارد و با او نيز همه چيز رنگ مي بازد، و عشق نزديك تر عشق به زنانست و ديگر عشق ها در ميان اين دو قراردارند.
تائودا !هر عشق را دوراني ست و تمام دوران ها.
تائودا !اگر زمين در ميان آسمان به صلح و سلامت مي چرخيد و متوقف بود پس تمام عشق ها در صلح و سلامت در درون هم مي چرخيدند. تائودا !اما در اين هنگام كه از كرانه ي ابرها خون مي بارد و در زير آفتاب نطفه هاي فرو ريخته‌ي لشكريان خون و ظلمت بر رانهاي دختركان مقتول خشك‌ميشود، و در كشتزارها جنازه ي دهقان و گندمهاي سوخته، در هم خاكستر شده و بر هم فرو ريخته اند پس عشق ها چون ببرهاي گرسنه در مصاف با يكديگر مي غرند و مي بلعند، و به فرجام، عشق پيروز مند ترا به حركت در مي آورد و ترا به سوي گرماي آغوش محبوب ، يا شمشير، ويا غارهاي تاريك راه مي نمايد.
تائودا ! هيچ نيروئي اما در جهان، آدمي را به انتخاب مجبور نمي كند، نه ارواح، و نه آدميان، و نه شهابهاي تمامت بي پايان که در قعر ظلمات مي درخشند.
تائودا ! تو اما ، بترس از پوسيدگي روح، و روزي كه از موجهاي دريا و سنگريزه هاي ساحل وصداي جنگل و همهمه عابران بيگانه شوي، و غارهاي تاريك تو همواره با روح تو حركت كنند.
تائودا ! من از گناه و ثواب سخن نمي گويم . هيچ دوزخي به انتظار شعله نمي افشاند، و هيچ بهشتي به صداي گامهاي تو گوش نبسته.
تائودا ! دوزخ و بهشت تو با توست . آتش دوزخ در هر لحظه در تو زبانه مي كشد و نسيم بهشت در هر تنفس در تو مي وزد، و تو خود به فر جام به پاره اي از دوزخ يا اقليمي از بهشت تبديل مي شوي.
تائودا ! خموشانه در معابر ميگذري و دود و آتش از تو بر مي خيزد ، و تو مي بيني و عابران تنها مردي رهگذر را مي بينند، و تو خمو شانه در معابر مي گذري و پرندگان در سينه تو پرواز مي كنند آبشارهاي خنك در رگانت فرو مي ريزند و دهانت از عطر جواني و طعم عشق و شراب وشهد بوسه هاي معشوق تو سرشارست مستي بخش و تو ادراك مي كني و عابران تنها مردي رهگذر را مي بينند
تائودا بهشت و دوزخ تو در درون توست و زنهار از بر گزيدن غلط عشق، و چون پاره كلوخي در ميان چرخشهاي دوايرجنون خرد شدن.
تائودا عشق خطيرست و خطر.
...تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان.عشق.قسمت دهم. اسماعیل وفا
تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت نهم. اسماعیل وفا///تائودا ، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت هشتم. ///.تائودا ، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت هفتم. ///تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان. قسمت ششم ///تائودا ، پرنده کوچک و ببر مهربان. قسمت پنجم. ///تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت چهارم.////پرنده كوچك، ببرمهربان‌و‌ تائودا . مقدمه و قسمت اول.////تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت دوم. ////تائودا، پرنده کوچک و ببر مهربان.قسمت سوم س

هیچ نظری موجود نیست: